به عنوان اولین سوال؛ نظر شما درباره وضعیت کنونی ازدواج در جامعه چیست؟ مشکلاتی که در جامعه و در این زمینه وجود دارد چه تأثیری در این زمینه دارد؟
وقتی صحبت از ازدواج و سختی ها و آسانی های آن می شود تقریبا یک مسئله در اظهارات اقشار مختلف مردم مشترک است. همگی از افزایش چشم گیر و روز افزونِ تجملات و سنگینی مخارج عروسی و بَرج های این سبک زندگی جدید اظهار نارضایتی و نگرانی می کنند اما شگفت آور این است که این اظهارات هیچ تأثیری در تصحیح این بخش نوظهور در سبک زندگی امروزه ایرانیان ندارد و این فرهنگ اسراف و تجمل گرایی روز به روز، رو به گسترش است و دامنه ی تأثیرش از پایتخت تا دورترین دهِ کوچک، همه را در برگرفته است.
اغلب مردم برای تن دادن به این رسوم جاهلانه، خودشان را مجبور می بینند تا جایی که حتی برای انجام این نوع خرج و برج های غیر ضروری، پس انداز ۳۰-۲۰ ساله خود را برای عروسی یک فرزند خرج می کنند و حتی از دیگران قرض می گیرند و یا حتی صدقه! و این یک فاجعه اخلاقی است و یک خطای واضح، آن هم برای ازدواج هایی که متأسفانه طبق آمار، احتمال شکست آن و منجر شدنش به طلاق، حدود۲۰درصد است! و در صورت تداوم، احتمال دلخوشی و صلح و صفا در آن ناچیز!
این تفکرات و نوع زندگی در مشکلات پس از زندگی هم تاثیر می گذارد؟
بسیاری از مشکلاتِ پس از ازدواج که منجر به طلاق و شکست می شود به روزگار قبل از ازدواج و به مرحله انتخاب بر می گردد.
یکی از مهم ترین دغدغه های جوانان قبل از ازدواج، شناخت مطمئن همسر آینده شان است و اینجا نقطه تمرکز نگرانی های دختران و پسران است اما اکثرا از آسان ترین، کم هزینه ترین و درست ترین شیوه غفلت می کنند!و آن راه کار مطمئن “حذف موارد اشتباه و نادرست در گام نخست” است.
این گام نخست پس از اولین جلسات خواستگاری خواهد بود؟
اساسا فرایند شناخت کامل همسر و هم زبانی و تفاهم با او پروسه ای طولانی دارد و مراحل تکمیلی آن در ایام پس از ازدواج (بین ۶ ماه تا ۳ سال پس از ازدواج وتشکیل خانواده) اتفاق می افتد.
و در آن مدت نباید به انتظار معجزه نشست چون ازدواج با برخی افراد ریسک بسیار زیادی دارد و از آغاز آشنایی قابل پیش بینی است و صرف ابراز علاقه یا … چیزی را عوض نمی کند. این گونه ازدواج ها در تمام موارد به شکست (اعم از طلاق و جدایی و سردی روابط و …) منجر می شود. راه کار عاقلانه و مطمئن حذف انتخاب های نادرست است. جوانی و فرصت های ناب و البته زود گذر آن قابل برگشت نیست.
برای کسانی که در مرحله انتخاب قرار دارند چه توصیه هایی دارید؟ به عنوان مثال افرادی که در مراحل اولیه خواستگاری و پیشنهاد ازدواج هستند؟
با این افراد اصلا ازدواج نکنید:
۱- معتاد (مگر ترک انگیزه ای کند و دیگر معتاد به حساب نیاید) و شراب خوار
۲- بیمار روانی (بیماری که ارتباطش را با واقعیت از دست داده و تا کاملا درمان نشده)
۳- بی دین و لا مذهب
۴- بد اخلاق، تند خو (کسی که اخلاقش قابل پیش بینی نیست)
۵- مادی و بخیل
۶- مجرم خو، تبهکار و خلاف کار
۷- دوست باز افراطی (و مطلقا بی تمایل نسبت به خانواده)
۸- بی کاره و علاف
۹- زن زیبا از خانواده فاسد
۱۰- بچه ننه (وابستگی شدید به مادر و خانواده)
دخترهای جوان در نظر داشته باشند که صفت سخاوت یکی از معیارها و ملاک های مهم در ازدواج است و اگر کسی به خواستگاری آنها آمد و سخاوت نداشت از ازدواج با او خودداری کنند.
حضرت زهرا(س) در روایتی از پدر گرامی شان نقل کرده اند که «از بخل دوری کن، زیرا بخل درختی است در جهنم که شاخههایش در دنیا میباشد و هرکس به آن شاخهها بیاویزد، داخل در جهنم میشود و سخاوت، درختی است در بهشت که شاخههایش در دنیا گسترده است و هرکس شاخهای از آن را بگیرد داخل بهشت میشود»
و اگر کسی با یکی از این افراد ازدواج کرده باشد چه؟ باید طلاق بگیرد و جدا شود؟
اگر کسی قبلا با هر یک از آن موارد ازدواج کرده نباید فورا به فکر طلاق و جدایی باشد و مدبرانه از نظرات یک مشاوره باتجربه و خبره استفاده کند.
چطور میتوان معیارها و ملاکهای ازدواج را آموزش داد؟
من درهمایشی سخنرانیای داشتم با عنوان همسر خوب برای زندگی بهتر. یکی از سؤالاتی که من برای این همایش ۳-۴ روزه مطرح کردم یعنی هم از دخترها پرسیدم هم از پسران که به نسبت تعدادشان هم کم نبود این بود: «از نظر شما که مجرد هستید و خیال دارید ازدواج کنید همسر خوب چه صفاتی دارد؟» این سؤال را جداگانه از گروههای دختران و پسران، هم به صورت شفاهی پرسیدم هم خواستم که پاسخشان را بنویسند. در تمام پاسخهایی که پسرها دادند صفات یک دختر را میگفتند و در تمام پاسخهایی که دخترها داده بودند صفات یک پسر. در صورت اینکه سؤال حقیقی آنجاست که «من چه؟» «سهم من کجاست؟» یا اصلا من باید چه کنم. ما باید به فرزندانمان در دانشگاه و در مدرسه آموزش بدهیم که برای یک همسر خوب و موفق بودن باید چه صفاتی را در خودشان تقویت کنند و چه صفاتی را از خودشان دور کنند و این مهارتها را یاد بگیرند و تمرین کنند تا یک همسر خوب ویک آدم شایسته باشند.
کسیکه نمیداند مبنای ازدواج چیست و اصلا مبانی خودش رانمیشناسد، کجا باید برود، کجا باید با این مبانی آشنا شود؟
سوال بسیار مهمی است و خیلی از افراد هم این دغدغه را دارند و متأسفانه به بیراهه میروند. یعنی سراغ گروه همسال خودشان میروند و گروه همسالان هم، نمیتوانند راهنمای خوبی برای برخورد با این موضوع باشند. آنچه مسلم است، این وظیفه نهاد روحانیت در هر جامعه و هر دینی است که بهعنوان گروه مرجع به این آموزشها بپردازد. نهاد روحانیت در جامعه ما وظیفه دارد به ترمیم مبانی هویتی و شناختی جامعه اقدام کند. امروز رسانههایی که در دست روحانیتند، زیادند. منابر، رسانهای هستند بسیار تأثیرگذار با قدمت بیشتر از هزار و ۴۰۰ سال.
نمازهای جمعه و جلسات مختلفی که روحانیون در آن نقش دارند. ۲ ماه محرم و صفر، فاطمیه و ماه رمضان بهجای اینکه روحانی بیاید نقش دیگران را بازی کند، باید نقش خودش را ایفا کند. به کار ویژههای خودش توجه کند. از طرفی رسانهها باید مردم را عادت بدهند از روحانیون اول کارویژهشان را بخواهید. مثلا از من روحانی معمم، اول راجع به واجب و حرام بپرسند، راجع به اعتقادات بپرسند. آنچه از هر واجبی، واجبتر است، ارتباط درست ما با خداست؛ هم از حوزه شناخت، هم از حوزه رفتار. اینها وقتی تعمیم داده بشود، مبناست.
افرادی که در این مبناها ضعیف هستند، میروند سراغ عرفانهای دستساز، سراغ کتابهای پرفروش. در کشورهای دیگر هم، همینطور است. اینکه افراد فکرکنند چون این کتاب پرفروش بوده، پس آن را بخوانیم، درست نیست. چه بسا کتابی مهجور است و باید همه آن را بخوانند! اینکه افراد فکر کنند که چون این کتاب، کتاب پرفروشی است، باید خوانده شود، این نگاه، نگاه زرد است. باید به افراد بگوییم وقتی در مورد هویتتان و مبانی اعتقادیتان دچار مشکل هستید، سراغ کارشناسش بروید. باید یکسری چیزها را اصلاح کنیم. این گامها اگر بهصورت منظم پیشبرود، مطمئن باشید بخش قابلتوجهی از مشکلات جامعه حل میشود. چیزی که همیشه سعی میکنم بگویم، این است که ناامید نشویم و ناامیدی را منتشر نکنیم. در هواپیما وقتی به هوای نامساعدی برخورد میکنید، نگاه مسافران کاملا به میمیک چهره مهماندارهاست تا ببینند در چهره آنها ترس هست یا نیست. شاید برخی بگویند به کسی مراجعه کردیم؛ اما نتوانسته جواب ما را بدهد. در خیلی از رشتهها این اتفاق میافتد. مثلا به طبیب مراجعه میکنند؛ اما مریض میمیرد؛ اما خود این درسی میشود برای دانشجویان که بهرهوری درمانی را بالا ببرند و کارکردشان بیشتر شود.
اتفاقا بهمیزان مراجعه به روحانیت، کارکرد روحانیت در حوزههای مختلف تقویت میشود. در همین مقطع۱۰۰ سالهای که میتوانید رصد کنید، میبینید به تناسب نیاز جامعه، وجه غالب حوزه علمیه و محصولات آنهم تغییر کرده. وقتی جریان فکری از طرف شوروی به سمت ایران میآید، علامه طباطبایی و استاد مطهری تمام وقتشان را میگذارند که به این امور جواب بدهند و تشنهها را پاسخ بدهند. الان هم همینطور است؛ وقتی بیایند، پاسخ میگیرند. افراد میروند گرفتار مشکلاتی میشوند؛ اما مشکلات خود را به روحانی بیان نمیکنند، سراغ کاردان نمیروند. من تحقیق کردم تا بدانم چندنفر از دوستان ما، یک روحانی برای خودشان دارند؛ نه روحانی که فقط از او استخاره بگیرند یا برای او خواب تعریف کنند، بلکه روحانی که از او کارویژه روحانیتی بخواهند. اگر بررسی کنید، میبینید آنهایی که دارند، حجم مشکلاتشان بسیار کمتر است. حتی یک طلبه و یک معمم هم حتما به یک روحانی نیاز دارند.
پس نقش رسانه ها چه می شود؟ سینما و تلویزیون به طور خاص از سینما گله داریم. سینما میتواند برای ما فرهنگسازی کند. میتواند دانستههای ما را تبدیل به یک تجربه کند؛ تجربهای که انگار همه خانواده در آن شریکند. ببینید وقتی یک نفر که در سریالی محبوب است، میمیرد، همه ناراحتند و اعصابشان بههم میریزد. این، یعنی اینکه داریم سینما را تجربه میکنیم و سینما میتواند در تصمیمگیریها به مردم کمک کند. مثلا اینکه بعداز دیدن سریال بگویند: «دیدی فلانی طلاق گرفت؛ اما بچههایش مشکلی پیدا نکردند؟ پس بچه طلاق مساوی با بزهکار نیست.» اتفاقا بچههای طلاق اگر انعطافپذیری داشته باشند، مسئولیتپذیری بالاتری دارند و همسران بهتری هم میشوند.
به عنوان آخرین سوال توصیه ی شما به خانواده های تازه تشکیل شده چیست؟
ازدواج از مهم ترین مسائل اجتماعی است و آمار دقیقی از میزان موفقیت و عدم آن در دست نیست. خصوصا از آشفتگی ها، کش مکش ها و بی ثباتی ها و سردی های مراحل قبل از طلاق و طلاق های عاطفی که گزارش و آماری تهیه نمی شود به هرحال می بایست از آمارهای نگران کننده طلاق و نرخ رو به رشد آن و سایر مشکلات ازدواج نا امید نشویم و به جای انفعال، هر یک از ما با عزمی راسخ و همتی مضاعف به سوی تلاش و مجاهدت علمی و فرهنگی گام برداریم و به قدر وسع بکوشیم. به این امید که ان شاءالله آموزش در بهبود روابط زوج های جوان و استحکام خانواده های نوپا اثربخش باشد.